مجید تربتزاده /
تا امروز، خوب به ضربالمثل «همرنگ جماعت شدن» فکر کردهاید؟ انگار همرنگِ جماعت شدن از جمله کارهایی است که چه آن را انجام دهی و چه ندهی، یک جورهایی زیر سؤالی! یعنی بسته به شرایط روزگار و لابد بسته به اینکه باد سیاست یا طوفان عواطف از کدام سمت بوزد، گاهی اگر همرنگِ جماعت شوی، با حمله گروهی از کاربران فضای مجازی روبهرو میشوی و گاهی اگر همرنگ جماعتی نشوی، زیر تیغ انتقاد این و آن قرار میگیری! همکارانم اشاره میکنند که اگر منظورت از این حرفها، ماجرای شهاب حسینی و اظهارات اخیرش درباره موج انصراف از جشنواره فیلم فجر است، عیب و اِشکال از ضربالمثل مورد نظر نیست بلکه باید ایراد را در «جماعت» های خاص جستوجو کرد که بعضی وقتها ایجاب میکند با آنها همرنگ شوی و گاهی هم نه. من اما فکر میکنم مشکل به «همرنگ شدن» برمیگردد که گاهی جلو رسوایی آدم را میگیرد و گاهی بر عکس، سبب رسوایی آدمها میشود.
کاش نیتمان خالص باشد
چه من و شما بپذیریم و چه خودش دوست داشته و یا نداشته باشد، به هر حال جماعت سینمارو و سینمادوست ایران، شهاب حسینی را سوپراستار سینمای ایران میدانند. با این دیدگاه دیگر نیاز چندانی هم نیست که حتماً در همین چند سطر اول او را معرفی کنیم. به جایش اجازه بدهید برای آنها که این چند روز، فرصت نکردهاند در فضای مجازی بچرخند و گشتی بزنند، بگوییم که چه اتفاقی افتاده است. پس از آغاز موج عجیب و غریب و همراه با جوگیری برخی سلبریتیها و... مبنی بر انصراف از حضور در جشنواره فیلم، تئاتر یا موسیقی فجر، خیلیها توقع داشتند همه صاحبنامان این عرصه، وسط معرکه انصراف بپرند و گوشهای از موجآفرینی را به عهده بگیرند و خلاصه همرنگ جماعتِ منصرف شوند. شهاب حسینی اما با گذشت چند روز از آغاز ماجرای انصراف، در صفحه شخصیاش در اینستاگرام، نه تنها جفت پا نپرید وسط معرکه انصراف، بلکه ضمن بیان نظرش درباره رخدادهای اخیر و همچنین ماهیت جشنواره فیلم فجر، با احترام به نظر انصرافدهندگان، نوشت: «... در احوالات مواج و گلآلود، کم نیستند موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود. با عشق و ارادت بهتمامی خانوادههای داغدار وقایع اخیر بهخصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند... اولاً این حرکت دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی است و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبانش نیز شکاف عمیق و شاید جبرانناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست... حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، است که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد... دوم اینکه این جشنواره تماماً امکان بدل شدن به یادوارهای برای تقدیم شدن آثار به از دسترفتگان مدت اخیر و زنده نگه داشتن یاد آنها را داراست... لذا این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تأیید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم... ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصی خود ـ فیالمثل ترس از برخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته ـ پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم. اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند».
تقدیم به...
همین کافی بود تا نه همکاران و همتایان شهاب حسینی بلکه فقط برخی کاربران فضای مجازی به صفحه اینستاگرام او هجوم ببرند. محتوای پستها و پاسخهایی که از سوی این کاربران منتشر شد بر خلاف پست انتقادی و البته محترمانه و منطقی شهاب حسینی، بیشتر واکنشهایی از سر احساسات و هیجان و گاهی فحاشی بود. جوری که برخی از سایتها و خبرگزاریها که در آغاز کار تیتر زده بودند: «مردم از سخنان شهاب حسینی شاکی شدند» مجبور شدند چند ساعت بعد مطلبشان را حذف کرده و صفحه مورد نظر را از دسترس خارج کنند! نه به اینکه شهاب حسینی در مطلبش از چه کسانی انتقاد کرده و چه جریانهایی را به پنهان شدن پشت احساسات و عواطف مردمی متهم کرده بود کاری داریم و نه به ماهیت و هویت دقیق آنها که بلافاصله در فضای مجازی شروع به هیاهو و حتی فحاشی کردند. فقط یک خبر مربوط به چند سال پیش را از یکی از سایتهایی که تیتر زد: «مردم از سخنان شهاب حسینی شاکی شدند» و بعد هم مطلب را حذف کرد، نقل میکنیم: «بی بی سی، من و تو، صدای آمریکا و همچنین شبکههای مبتذل سلطنت طلب، با اینکه ابتدا در واکنش به کسب جایزه بهترین بازیگر جشنواره کن از سوی شهاب حسینی ابراز خوشحالی کرده بودند، طی روزهای اخیر گزارشهایی توأم با عصبانیت و ناراحتی را علیه این بازیگر ایرانی پخش کردند... گفتنی است، شهاب حسینی در نشست خبری پس از بازگشت از جشنواره کن، گفت چون این موفقیت را همزمان با نیمه شعبان کسب کرده است، جایزهاش را به آستان مقدس امام زمان(عج) تقدیم میکند...».
بازیگر خطرناک!
کاش آنهایی که این چند روز، چه در اینستاگرام و چه جاهای دیگر علیه شهاب حسینی نوشتند، حداقل میتوانستند مثل آن روزنامهنگارمعروف سعودی، اگرچه کینهتوزانه، اما کمی هم منطقی درباره او و صحبتها، مواضع و هنرش بنویسند نه اینکه فقط از حضورش در جمع هنرمندانی که به دیدار رهبر انقلاب رفته بودند، انتقاد کنند. «محمد السحیمی» روزنامهنگار اهل عربستان سعودی، چند سال پیش و پس از اینکه شهاب حسینی جایزه نخل طلای جشنواره کن را گرفت، نوشت: «با وجود برتری عربستان در سطح سیاسی، در سطح فرهنگی و رسانهای همچنان در سطحی پایین قرار داریم... ایران اما جهان را با صنعت حرفهای سینمایی خود درنوردیده است... آنها همچنان برتری خود را در عرصه سینمایی با فیلمهایی مانند حضرت موسی(ع) و فیلم محمد رسول الله(ص) به نمایش گذاشتند و بهتازگی نیز ستاره ایرانی «شهاب حسینی» جایزه بهترین بازیگر را در جشنواره ۲۰۱۶ کن بدست آورد. این در حالی است که ما در جهان تنها کشوری هستیم که در آن نمایش سینمایی وجود ندارد. به باور نویسنده این مقاله، توجه عربستان به مسائل سیاسی سبب شده است این کشور از مسائل فرهنگی عقب بماند و ایران جهان را در عرصه سینمایی درنوردد». دست آخر هم این روزنامهنگار لابد برای ترساندن سران سعودی از پیشرفتهای سینمای ایران، حسابی قاطی کرده و نوشته بود: «شهاب حسینی از قاسم سلیمانی خطرناکتر است»!
یک لقمه معرفت
شاید خیلی از ما نخستین بار او را در برنامه «اکسیژن» دیده باشیم اما همه چیز برای «سید شهاب حسینی» از برنامه تلویزیونی «اکسیژن» و اجراهای خاص و متفاوتش شروع نمیشود. متولد ۱۳۵۲ تهران که اصلیتش برمیگردد به تنکابن و خانوادهای ۶ نفره، با این در و آن در زدن در زندگی کارش را آغاز میکند. البته این در و آن در زدنهایش لابد ارثی است و میراث پدر مرحومش که پس از گرفتن دیپلم رفته بود دانشکده خلبانی و به خاطر پرونده سیاسی برادرانش از دانشکده اخراج شده و سرانجام رضایت داده بود به جای خلبان شدن، دبیر زبان انگلیسی شود. پدری که به قول امروزیها اهل «بیزینس» هم بود، شعر میگفت، داستان و فیلمنامه مینوشت و کار ترجمه هم میکرد. خب، شما که از پسر ارشد و خلف چنین پدری توقع ندارید پس از گرفتن دیپلم برود سراغ رشته یا شغل ثابت و سر همان رشته و شغل بماند؟ شهاب بچه درسخوانی بود. البته علاقهمند به فوتبال و برای همین تا عضویت در تیم نوجوانان پاس هم پیش رفت. مدتی به سرش زد برود دنبال طلاسازی، جوری که حرص پدر را درآورد که چرا با آن همه درس دادن به بچههای مردم نمیتواند پسر خودش را آدم کند! در فهرست این در و آن در زدنهای شهاب حسینی میتوانید تحصیل نیمه تمام در دانشکده روانشناسی، گذراندن دوره آرایشگری، شوق سفر به کانادا، علاقه به موسیقی و مهمتر از همه شرکت در کلاسهای بازیگری، مجریگری رادیو و ۱۰ جور فعالیت هنری و غیر هنری دیگر را ببینید. با این همه، تهِ «از این شاخه به آن شاخه پریدن» و تجربههای متفاوت شهاب، بازیگری و سینما بود. دلیل اصلیاش هم انگار برمیگشت به دستگاه آپارات کوچکی که پدر در دوران نوجوانی شهاب خریده بود تا پسرش تا آخر عمر مجذوب و اسیر جادوی هنر هفتم شود... اینها را درباره گذشتهاش گفتیم تا خیلیها متوجه شوند چرا شهاب حسینی و شهاب حسینیها، خیلی اهل جوگیر شدن و یکباره پریدن وسط معرکه انصراف نیستند. یک دلیلش شاید همین باشد که به کمک چشم و ابرو، سفارش این و آن، چهره فتوژنیک و... یکباره به دنیای بازیگری پرتاب نشدهاند. آدمهایی مثل شهاب حسینی به قول خودشان علاوه بر اینکه دنبال عشق به سینما، شهرت و حتی پول بودهاند، یادشان نرفته که دنبال «یک لقمه معرفت» هم باشند.
نظر شما